English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9154 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
truth value U ارزش درستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
imprecision U نا درستی
correctitude U درستی
integrality U درستی
integrity U درستی
justness U درستی
genuineness U درستی
exactitude U درستی
legitimacy U درستی
straightness U درستی
rightfulness U درستی
validity U درستی
accuracy U درستی
soundness U درستی
exactness U درستی
correctness U درستی
rightness U درستی
trueness U درستی
uprightness U درستی
preciseness U درستی
aright <adv.> U به درستی
duly <adv.> U به درستی
precision U درستی
fidelity U درستی
rightfully <adv.> U به درستی
justly U به درستی
properly <adv.> U به درستی
correctly <adv.> U به درستی
rightly <adv.> U به درستی
justly <adv.> U به درستی
honestly U از روی درستی
damchi U راستی و درستی
approximately U تقریبا به درستی
the a of a trans lation U درستی ترجمه
truth table U جدول درستی
justice U درستی دادگستری
rectitude U راستی درستی
to verifty a staement U درستی ونادرستی
validation U تنفیذ درستی
honesty U درستکاری درستی
truth U درستی صداقت
truths U درستی صداقت
propriety of behaviour U درستی رفتار
accuracy U درجه دقت درستی
functioned U انجام عمل به درستی
functions U انجام عمل به درستی
in the wrong <idiom> U اشتباه ،درستی حقیقت
to foel U حال درستی نداشتن
function U انجام عمل به درستی
bona fide U به طور جدی به درستی
uprightaess U درستی راستی عدالت
line up <idiom> U به درستی میزان کردن
cynic <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
accurately U به درستی و بدون هر گونه خطا
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
to vouch for any one's honesty U ضمانت درستی کسی را کردن
truth table U جدول درستی جذول صحت
Veitch diagram U نمایش گرافیکی جدول درستی
He seems to be an honest man. U آدم درستی بنظرمی آید
true false test U ازمایش درستی ونادرستی چیزی
Are we on the right road for ... ? آیا ما در جاده درستی برای ... هستیم؟
to prove a will U درستی و اعتباروصیت نامهای را محقق نمودن
cynical <adj.> U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
cynically U بدگمان نسبت به درستی ونیکوکاری بشر
timed U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
time U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
times U سیگنالهایی که به درستی ارسال داده را همان می کنند
to check off U رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
one element U تابع منط قی که در صورت درستی ورودی خروجی درست میدهد
hyphenation U تنظیم خط وط با پهنای مشخص به تقسیم کلمات طولانی در انتهای هر خط به درستی
checks U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check U بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
comparator U وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
partial RAM U قطعه RAM که فقط یک بخش آن به درستی کار میکند در قط عات جدید
probabiliorism U عقیده باینکه بهر طرف بیشتراحتمال درستی دارد بایدروی اورد
supervises U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervise U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervising U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
stopping U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stop U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stopped U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
stops U ن شود پیام به درستی دریافت شده است پیش از ارسال بیشتر داده
align U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
acknowledge U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
aligns U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned U اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
nonaligned U که به درستی در ارتباط با یکیدرگ قرار نگرفته اند تا کار این بهینه داشته باشند
acknowledging U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
acknowledges U کدی که گیرنده می فرستد تا به فرستنده اعلام کند یام به درستی دریافت شده است
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soak U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
soaks U اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
justifying U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justifies U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
justify U تقسیم کلمات بزرگ به درستی به طوری که در انهای خط نصف شوند تاحاشیه سمت راست مستقیم شود
supervisor U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisors U ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
parameters U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter U استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
looped U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loops U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
loop U برسی اینکه داده به درستی در خط منتقل شده با برگرداندن داده به ارسال کننده
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
valuing U ارزش
values U ارزش
shotten U بی ارزش
brummagem U بی ارزش
valueless U بی ارزش
regardant U با ارزش
worthless U بی ارزش
no par U بی ارزش
big ticket U با ارزش
picayune U بی ارزش
brummagem U کم ارزش
low level U کم ارزش
rubbish U بی ارزش
naught U بی ارزش
worth U ارزش
worth U با ارزش
price U ارزش
prices U ارزش
picayubnish U بی ارزش
low grade U کم ارزش
cost U ارزش
small change U کم ارزش
rewarding U پر ارزش
worthiness U ارزش
raffish U بی ارزش
worm eaten U بی ارزش
trivalence U سه ارزش
trivalency U سه ارزش
junky U بی ارزش
unvalued U بی ارزش
punks U بی ارزش
punk U بی ارزش
treasure U با ارزش
fustian U بی ارزش
value U ارزش
avail U ارزش
good for nothing U بی ارزش
market value U ارزش
the propriety of a term U درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
logical value U ارزش منطقی
net price U ارزش خالص
loan value U ارزش استقراض
intrinsic value U ارزش ذاتی
nominal value U ارزش اسمی
loan value U ارزش وام
it is of little worth U کم ارزش است
downgrades U کم ارزش کردن
exchange value U ارزش مبادله
objective value U ارزش واقعی
equity capital U ارزش ویژه
limiting value U ارزش نهایی
objective value U ارزش عینی
exchange value U ارزش مبادلهای
numerical value U ارزش عددی
monetary value U ارزش پولی
loss of value U افت ارزش
influence value U ارزش تاثیر
end value U ارزش انتهایی
face value U ارزش صوری
heat value U ارزش گرمایی
gross value U ارزش ناخالص
meed U پاداش ارزش
heat of combustion U ارزش گرمایی
maintenance cost U ارزش نگهداری
man friday U کمک با ارزش
final value U ارزش نهایی
net value U ارزش خالص
increase in value U افزایش ارزش
market value U ارزش بازاری
heating value U ارزش گرمایی
expected value U ارزش منتظره
net net worth U ارزش خالص
face value U ارزش اسمی
manufacture cost U ارزش ساخت
wear thin <idiom> U بی ارزش شدن
Recent search history Forum search
1براى خودت ارزش قائل باش
1time is prceious it has great
1او واقعا ارزش رفاقت رو داره واسه من
1There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
1assast are items that are of value
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
0implication
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com